Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (5480 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
30 Tage netto, bei Zahlung innerhalb 10 Tagen 3 Prozent Skonto U ۳۰ روز خالص و ۳ درصد تخفیف اگردر طی ۱۰ روز پرداخت شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
30 Prozent Anzahlung gegen befristete Bankbürgschaft U ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
zahlbar sofort netto Kasse U قابل پرداخت نقدی خالص فوری
Barzahlungsskonto {m} U تخفیف نقدی [تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد]
Barzahlungsrabatt {m} U تخفیف نقدی [تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد]
Kassenskonto {n} U تخفیف نقدی [تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد]
Kassaskonto {n} U تخفیف نقدی [تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد] [اقتصاد]
hundert Prozent U صد درصد
fünfzig Prozent U پنجاه درصد
Zahl {f} U نرخ [درصد]
für Tara 15 Prozent abrechnen U برای تارا ۱۵ درصد در نظر گرفتن
Davon entfallen 20 Prozent auf Europa. U از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
Dämpfung {f} U تخفیف
Diskont {m} U تخفیف
Ermäßigung {f} U تخفیف
Abzug {m} U تخفیف
Beschönigung {f} U تخفیف
Besänftigung {f} U تخفیف
Abschlag {m} U تخفیف
Nachlass {m} U تخفیف
Bankdiskont {m} U تخفیف بانکی
Diskontgeschäft {n} U معامله با تخفیف
abänderung {f} U تخفیف [ مجازات ]
unabdingbar <adj.> U خالص
brutto <adj.> U خالص
Familienermäßigung {f} U تخفیف برای خانواده
Kinderermäßigung {f} U تخفیف برای بچه ها
Mehrfachkartenermäßigung {f} U تخفیف بلیطهای گوناگون
Bruttogewinn {m} U سود نا خالص
Eigengewicht {n} U وزن خالص
Einwaage {f} U وزن خالص
Bruttolohn {m} U حقوق نا خالص
Bohnenkaffee {m} U قهوه خالص
laute Lüge U دروغ خالص
Bruttoeinkommen {n} U درآمد نا خالص
Bruttogewicht {n} U وزن نا خالص
[sofort] netto Kasse U نقدی خالص [فوری]
ohne Steuern und Einbehalte U خالص پس از مالیات و کسورات
Anthrazit {m} U زغال سنگ خالص
Gibt es eine Ermäßigung für Kinder? U تخفیف برای بچه ها وجود دارد؟
Gibt es eine Ermäßigung für Vorverkauf? U تخفیف برای پیش فروش وجود دارد؟
Gibt es eine Ermäßigung für Wochenende? U تخفیف برای آخر هفته وجود دارد؟
Abonnementvorstellung {f} U برنامه هنری با بلیت تخفیف دار [برای مشترکان]
netto <adv.> U خالص [مانند ارزش یا محصول یا سود] [اقتصاد]
nach allen Abzügen <adv.> U خالص [مانند ارزش یا محصول یا سود] [اقتصاد]
rein <adv.> U خالص [مانند ارزش یا محصول یا سود] [اقتصاد]
drastisch kürzen U تخفیف زیاد دادن [قیمت راشکستن] [خیلی کم کردن چیزی]
brutto für netto U ناخالص بجای خالص [مانند بها یا محصول یا وزن]
Netto-Finanzverschuldung U نسبت خالص قرض به ارزش سهام معمولی شرکتی [اقتصاد]
Ausrichtung {f} U پرداخت
Erstattung {f} U پرداخت
Einzahlung {f} U پرداخت
Regulierung {f} U پرداخت
Auszahlung {f} U پرداخت
Abzahlung {f} U پرداخت
Rückzahlung {f} U پس پرداخت
Einigung {f} U پرداخت
Beilegung {f} U پرداخت
Bestreitung {f} U پرداخت
Bezahlung {f} U پرداخت
unter dem Vorbehalt einer Zahlung U مشروط به پرداخت
Vorauszahlung {f} U پیش پرداخت
Vorauskasse {f} U پیش پرداخت
Vorkasse {f} U پیش پرداخت
Lohnzettel {m} U صورت پرداخت
Lohnbeleg {m} U صورت پرداخت
Lohnstreifen {m} U صورت پرداخت
Bonus {m} U پرداخت اضافی
Depot {n} U پیش پرداخت
Ablauf {m} U موعد پرداخت
Abtragung {f} U پرداخت به اقساط
Einzahlungsschalter {m} U باجه پرداخت
Einzahlungsschein {m} U برگه پرداخت
Bezahlbarkeit {f} U قابلیت پرداخت
Vorschuss {m} U پیش پرداخت
Vorschusszahlung {f} U پیش پرداخت
Vorleistung {f} U پیش پرداخت
Kreditzahlung {f} U پیش پرداخت
Abfindung {f} U پرداخت خسارت
Fälligkeit {f} U موعد پرداخت
Barauszahlung {f} U پرداخت نقدی
Abschlag {m} U پیش پرداخت
Akontozahlung {f} U پیش پرداخت
Barzahlung {f} U پرداخت نقدی
Einzahler {m} U پرداخت کننده
Abzahlung {f} U پرداخت به اقساط
Anteil {m} U قابل پرداخت
Netto {n} U خالص [قیمت یا وزن یا دستمزد] [دستمزد یا حقوق پس از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
netto bekommen U خالص دریافتن [دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
netto verdienen U خالص دریافتن [دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
unbezahlbar <adj.> U غیر قابل پرداخت
Kasse vor Lieferung U پرداخت پیش از تحویل
Glattstellung {f} [von etwas] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
Kasse gegen Dokumente U اسناد در مقابل پرداخت
im Voraus zahlbar U قابل پیش پرداخت
in Vorlage treten U پیش پرداخت کردن
Vorleistungen erbringen U پیش پرداخت کردن
Teilzahlung bei Geldstrafen U پرداخت قسمتی از جریمه
Liquidation {f} [von etwas] [Börse] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
Bankrott {m} U فقدان توانایی پرداخت
Einlösung {f} U پرداخت [سفته، بدهی]
Abgabe {f} U پرداخت حقوق گمرکی
Abführung {f} U پرداخت [امور مالی]
Steuern hinterziehen U فرار از پرداخت مالیات
Steuer umgehen U فرار از پرداخت مالیات
Lohnfortzahlung {f} U ادامه پرداخت مزد
Steuersünderin {f} U فرارکن [ زن ] از پرداخت مالیات
Geldüberweisung {f} U پرداخت بوسیله حواله
Zahlungsauftrag {m} U دستور پرداخت بانکی
Zahlungsanweisung {f} U دستور پرداخت بانکی
Anweisung {f} U دستور پرداخت بانکی
fällig <adj.> U قابل پرداخت [ پرداختنی ] [اقتصاد]
zahlbar <adj.> U قابل پرداخت [ پرداختنی ] [اقتصاد]
Zahlbar mit [ Kreditkarte] . U قابل پرداخت با [کارت اعتبار] .
Geldautomat {m} U دستگاه پرداخت کننده پول
Brauchen Sie eine Anzahlung? U نیاز به پیش پرداخت است؟
Ablösesumme {f} U پیش پرداخت اجاره خانه
Vereinbarung von Teilzahlungen U توافق در پرداخت های قسطی
Gehaltsabrechnung {f} U صورت پرداخت [اصطلاح رسمی]
Registrierkasse {f} U صندوق [محل پرداخت پول]
Steuersünder {m} U فرارکن [مرد ] از پرداخت مالیات
Abzahlung {f} U بازپرداخت [پرداخت کامل اقساط]
die Zahlung anmahnen U یادآوری کردن ارسال پرداخت
alle Steuerabgaben übernehmen U پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
Anzahlung {f} U پیش پرداخت [برای مثال در هتل]
Vorschuss in Bargeld U پیش پرداخت به نوع پول نقد
Die Dame übernimmt die Rechnung. U این خانم صورتحساب را پرداخت می کند.
Der Herr übernimmt die Rechnung. U این آقا صورتحساب را پرداخت می کند.
Bank für Internationalen Zahlungsausgleich [BIZ] U بانک تسویه پرداخت بین المللی
Versicherungsleistungen an Hinterbliebene U مزایای قابل پرداخت به وابستگان بازمانده
Auftrag {m} U قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
Mandat {n} U قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
Bei den Zahlungsmitteln wird alles beim Alten bleiben. U شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
Angeld {n} U پول بیعانه [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
Draufgabe {f} U پول بیعانه [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
Anzahlung {f} U پول بیعانه [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
Wir liefern nur gegen Vorauskasse [Vorkasse] . U ما منحصرا پس از پیش پرداخت [کالا را] ارسال میکنیم.
Ist es günstiger, wenn ich bar bezahle? U ارزانتر است اگر من پول نقد پرداخت کنم؟ [در هتل]
Kann ich mit einer Kreditkarte reservieren, und mit Bargeld bezahlen? U میتوانم با کارت اعتبار رزرو و با پول نقد پرداخت کنم؟
Garnettmaschine {f} U دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
Fadenöffner {m} U دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
Droussierkrempel {m} U دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
Garnettöffner {m} U دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
Zahlung erfolgt per Überweisung innerhalb von 14 Tagen nach Wareneingang. U پرداخت بوسیله حواله در خلال چهارده روز پس از دریافت کالا صورت می گیرد.
Ablösesumme {f} U مقدار پولی که با پرداخت آن ورزشکاری از یک تیم به تیم دیگر منتقل می شود
Akonto {n} U پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
Akontozahlung {f} U پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
Recent search history Forum search
1Bitte zahlen!
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com